اردربلاک چیست؟

توی این ویدیو از پرایس اکشن قراره به مفهوم اردربلاک بپردازیم که از چه اجزایی تشکیل شده است. بخش اول که از بخش‌های اصلیه، به تعریف ساختار بازار یا Market Structure اختصاص داره. خیلی‌هاتون با این اصطلاح آشنا هستید، ولی باز هم مرورش خالی از لطف نیست. توی این بخش می‌خوایم اول ساختار بازار رو تعریف کنیم، بعد در مورد کاربردش حرف بزنیم و در نهایت به این موضوع بپردازیم که اصلاً چرا شناخت این ساختار اهمیت داره و چه کمکی به ما می‌کنه.

بخش دوم که یه ضمیمه‌ست، شامل دو مبحث جداست. یکی بحث پریمیوم و دیسکنت یا همون گرون‌فروشی و ارزون‌فروشی، و یکی هم پولبک. قراره هم تعریف کنیم، هم نحوه شناسایی‌شون رو بگیم، و برای هر کدوم هم مثال بزنیم.

بعد از اینا می‌رسیم به مهم‌ترین بخش ویدیو یعنی بخش اصلی دوم. اینجا قراره در مورد نگاه من به ساختار بازار و نحوه‌ی تکامل این نگاه صحبت کنیم. می‌خوام مدل‌های مختلفی که تو تحلیل ساختار بازار مطرح هستن رو بررسی کنم، و در نهایت مدلی که خودم بهش رسیدم و الان دارم ازش استفاده می‌کنم رو معرفی کنم. یه الگوی سالید و قابل استفاده برای ادامه راه.

در نهایت هم توی ضمیمه دوم، مثال‌هایی از کاربرد این مدل‌ها رو ارائه می‌کنم تا مطالب جا بیفته.

خب، حالا که ساختار کلی ویدیو رو گفتم، بریم سراغ بخش اول. توی این قسمت می‌خوایم به تعریف ساختار بازار برسیم و ببینیم اصلاً چرا باید بشناسیمش. یه نکته خیلی مهم اینه که من هیچ مفهومی رو مطرح نمی‌کنم مگر اینکه کاربرد مشخصی براش داشته باشم—که هم وقت خودمو نگیرم هم وقت شما رو. نمی‌خوام از همون اول بریم سراغ چارت و بگیم مثلاً اینجا ساختار شکست، اونجا پولبک زد. چون واقعاً تا یه نفر مفهوم ساختار رو به‌درستی درک نکنه، نمی‌تونه ازش استفاده کنه، حتی اگه بهترین مدل تحلیلی دنیا رو جلوش بذاری.

دوره آموزشی پرایس اکشن به سبک ICT
دوره آموزشی پرایس اکشن به سبک ICT

برای همین، از یه مثال ساده شروع می‌کنم: تصور کنید ساختار بازار مثل اسکلت یه ساختمونه. دو تا ویژگی اصلی داره که می‌خوام بهش اشاره کنم. اول اینکه همون‌طور که اسکلت ساختمون قسمت‌های اصلی و فرعی یه بنا رو از هم جدا می‌کنه، ساختار بازار هم بخش‌های مختلف نمودار رو طبقه‌بندی می‌کنه. دوم اینکه همون‌طور که اسکلت باعث استحکام ساختمون می‌شه، شناخت ساختار بازار هم به تحلیل‌ شما قوام و اعتماد به نفس می‌ده—از لحاظ روانی هم مهمه.

برای اینکه بیشتر وارد بحث بشیم، یه مثال دیگه می‌زنم: تصور کنید بخوایم یه تحقیق آماری در سطح ملی انجام بدیم، مثلاً روی جمعیت چند ده میلیونی. خب این کار از لحاظ زمانی و مالی واقعاً نشدنیه. راه‌حل اینه که یه جامعه آماری کوچکتر تعریف کنیم—مثلاً ۲۰ هزار نفر—و از طریق اونا به نتایجی برسیم که بتونیم تعمیم بدیم. این مثال رو زدم که بگم توی بازار هم ما نمی‌تونیم کل دیتای تاریخی رو تحلیل کنیم، چون کاربردی برای تصمیم‌گیری‌های درون‌روزی ما نداره. ساختار بازار کمک می‌کنه محدوده‌ای از نمودار رو جدا کنیم و تحلیل رو محدود کنیم به همون ناحیه مرتبط، که هم کاربردی باشه، هم قابل مدیریت.

تا اینجا، گفتیم که ساختار بازار یه محدوده‌ست؛ پس لاجرم یه سقف داره و یه کف. کل ماجرا هم دقیقاً سر همین سقف و کف‌هائه.

بیشتر بخوانید  دوره ی اینلایتنمنت (روشنگری)

برای درک بهتر، باید به دو پیش‌فرض اصلی توجه کنیم که من توی مدلم ازشون استفاده می‌کنم:

  1. بازار فقط دو فاز داره: فاز اصلی (Run / Expansion) و فاز اصلاحی (Pullback / Retracement). این تقسیم‌بندی به‌نظرم ساده، دقیق و کاملاً کاربردیه.
  2. تعریف روند: روند صعودی یعنی مجموعه‌ای از سقف و کف‌های بالاتر، روند نزولی یعنی سقف و کف‌های پایین‌تر.

نکته مهم اینه که هر کدوم از این سقف‌ها و کف‌ها، یه سری نشونه دارن. کیفیت معامله‌گرها تا حد زیادی به این برمی‌گرده که چقدر خوب بتونن این نشونه‌ها رو تشخیص بدن. اینکه بدونی کی اصلاح تموم شده و قراره روند ادامه پیدا کنه یا کی فاز اصلی تموم شده و اصلاح شروع می‌شه، دقیقاً همون چیزیه که باعث تفاوت تو عملکرد می‌شه.

و اما برگردیم سر اصل مطلب: نحوه شکل‌گیری محدوده ساختار. وقتی می‌گیم یه محدوده، یعنی یه سقف داریم و یه کف. حالا توی روند صعودی، وقتی سقف قبلی شکسته می‌شه، ما نمی‌دونیم سقف جدید کجاست، چون هنوز حرکت ادامه داره. ولی می‌تونیم بگیم که کف محدوده ساختار جدید، دورترین نقطه‌ایه که قیمت بعد از شکست سقف قبلی بهش برگشته. اون نقطه، می‌شه کف ساختار جدید ما.

مطالب مرتبط



نظرات کاربران



دیدگاهتان را بنویسید