مارکت استراکچر – ساختار بازار
سلام دوستان، من امیر محمدیپور از آکادمی تری تاک هستم. امروز یکم ژانویه ۲۰۲۳ است و با اپیزود دوم مجموعه پرایس اکشن ” قسمت اول (مارکت استراکچر – ساختار بازار)” در خدمت شما هستم.
در ابتدای این جلسه، یک نمای کلی از مفاهیمی که در طول این اپیزود بررسی میکنیم ارائه خواهم داد. در مورد ساختار بازار، چون هنوز برخی مفاهیم پایه را توضیح ندادهام، امکان پرداختن کامل به آن وجود ندارد. به همین دلیل، در آینده و پس از بیان مطالب لازم، یک ویدیوی کوتاه برای تکمیل این موضوع تهیه خواهم کرد.
حالا برویم سراغ بحث “اوردر بلاک”. برخلاف بسیاری از تحلیلگران اسمارت مانی که صرفاً به دنبال یافتن اوردر بلاک هستند، ما چنین رویکردی نداریم. اوردر بلاک تنها یکی از ابزارهای ما در تحلیل بازار است و اتفاقاً ابزار خیلی پرکاربردی هم نیست. در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد که برخلاف تصورات رایج، اوردر بلاک بهتنهایی چندان اهمیتی ندارد، بلکه عواملی که به آن اعتبار میبخشند مهمتر هستند.
میخواهم شما بدون تعصب به این مفاهیم نگاه کنید. اگر مدل فکری قبلی شما واقعاً نتیجهبخش بود، شاید اکنون نیازی به دنبال کردن این بحثها نداشتید. پس بیایید بدون پیشداوری و با ذهنی باز این مفاهیم را بررسی کنیم.
در نهایت، فقط این نکته را داشته باشید که اوردر بلاک یکی از ابزارهایی است که گاهی از آن استفاده میکنیم، نه بیشتر.
در این جلسه قصد داریم کلیات مباحثی را که قرار است پوشش دهیم، توضیح دهیم. این اپیزود در دو پارت منتشر خواهد شد و مطالب آن در قالب دو ضمیمه و دو بخش اصلی ارائه میشود.
🔹 پارت اول: شامل ضمیمه اول است که پنج موضوع اصلی را بررسی میکند:
شناخت کف و سقفهای سوینگ – معرفی یک پترن کندلی ساده اما پرکاربرد، مشابه بحث شناخت ساختار.
گرفتن نقدینگی – بررسی مفهوم و اهمیت آن در تحلیل بازار.
FVG (Fair Value Gap) – تعریف و کاربرد این مفهوم.
ایندوسمنت (Inducement) – یکی از مهمترین مباحث این اپیزود که توصیه میکنم با دقت دنبال کنید.
اوردر فلو (Order Flow) – تعریف، کاربرد و مثالهایی برای درک بهتر.
🔹 پارت دوم: شامل دو بخش اصلی و ضمیمه دوم است:
بخش اول: تعریف اوردر بلاک و بررسی اصول آن.
بخش دوم: بررسی اینکه چرا برخی از اوردر بلاکها کار نمیکنند، نقد این موضوع و ارائه راهکارهایی برای کاهش خطا و افزایش راندمان تحلیل.
ضمیمه دوم: ارائه مثالهایی برای تمام مباحث مطرحشده در اپیزود دوم.
این اپیزود با فاصله حدود یک روز منتشر خواهد شد. البته هنگام ضبط متوجه شدم که مطالب بیشتر از آن چیزی است که تصور میکردم، اما تلاش میکنم همه موضوعات را با دقت و بهصورت کامل پوشش دهم.
از آنجایی که در ضمیمه اول به پنج مبحث مهم پرداختهایم که قبلاً برایشان برنامهریزی نکرده بودم، ویدیوها کمی طولانیتر از چیزی که تصور میکردم شدهاند. از این بابت از شما پوزش میطلبم و امیدوارم مورد قبولتان باشد.
برویم سراغ ضمیمه اول. در این بخش میخواهم مفهوم سوینگ وان تو تری (Swing 1-2-3) را توضیح دهم، زیرا در تحلیلهایمان بسیار از آن استفاده خواهیم کرد.
برای تشخیص کف و سقفهای بازار، روشهای متعددی وجود دارد، مانند الگوهایی که برای تعیین مارکت استراکچر (Market Structure) معرفی کردهایم. یکی از این روشها الگوی سه کندلی سوینگ 1-2-3 است.
✅ تعریف سوینگ 1-2-3:
هرجا سه کندل پشت سر هم داشته باشیم، اگر های (High) کندل وسطی از های دو کندل قبل و بعدش بالاتر باشد، یک سوینگ های (Swing High) داریم.
برعکس، اگر لو (Low) کندل وسطی پایینتر از کف دو کندل قبل و بعد باشد، یک سوینگ لو (Swing Low) خواهیم داشت.
این روش سادهترین راه برای تشخیص سوینگهای بازار است. البته، استثناهایی وجود دارد، اما از آنجایی که روش تحلیل ما به آنها وابسته نیست، نیازی به بررسی آنها نداریم.
هدفم از بیان این موضوع در این بخش این است که هنگام اشاره به “سوینگ های” یا “سوینگ لو” در قسمتهای اصلی اپیزود، مفهوم آن برای شما کاملاً روشن باشد. هرچند بسیاری از شما احتمالاً با این مفهوم آشنا هستید.
حالا اجازه دهید چند مثال روی نمودار 15 دقیقهای یورو/دلار (EUR/USD) از روز گذشته بررسی کنیم تا این مفهوم را بهتر درک کنید…
در ابتدای روز دقیقاً چنین الگویی را مشاهده میکنیم. اجازه دهید با ابزار فلش مشخص کنم:
🔹 اینجا یک سوینگ لو (Swing Low) داریم، زیرا کف کندل وسطی بالاتر از کف کندل قبل و بعد آن است. آن را با رنگ سبز مشخص میکنم.
🔹 قیمت حرکت میکند و اینجا یک سوینگ های (Swing High) ایجاد میشود.
🔹 ممکن است کندل بعدی هم یک سوینگ جدید باشد؛ لزوماً نیازی نیست که بین سوینگها فاصله زیادی باشد.
مفهومی که بیان کردم کاربرد زیادی در تحلیل دارد و بعداً زیاد از آن استفاده خواهیم کرد. فعلاً فقط با آن آشنا شوید.
✅ چند نکته در مورد سوینگها:
هرجایی که های کندل وسطی بالاتر از دو کندل قبل و بعد باشد، سوینگ های است.
هرجایی که لو کندل وسطی پایینتر از دو کندل قبل و بعد باشد، سوینگ لو است.
گاهی ممکن است یک کندل، سوینگ های باشد و کندل بعدی نیز بلافاصله یک سوینگ جدید ایجاد کند.
مثالهایی از نمودار ۱۵ دقیقهای EUR/USD را بررسی کردیم و دیدیم که تشخیص سوینگها کار سختی نیست. شما هم میتوانید به راحتی آنها را پیدا کنید. نمیخواهم ویدیو بیش از حد طولانی شود، پس این بخش را همینجا به پایان میرسانم.
بخش بعدی: گرفتن نقدینگی (Liquidity Grab) یا لیکوییدیتی سویپ (Liquidity Sweep)
حالا میخواهم بهسرعت سراغ موضوع نقدینگی بروم. این مبحث بسیار گسترده است، اما قصد ندارم در این اپیزود عمیق به آن بپردازم. فقط به یک نکته کلیدی اشاره میکنم که در تحلیلهای این اپیزود از آن استفاده کردهایم.
✅ نقدینگی چیست؟
تصور کنید این یک کندل است، فرقی ندارد تایمفریم آن یکساعته، ۱۵ دقیقهای یا حتی یکدقیقهای باشد. کندل به این شکل حرکت کرده است، یعنی قیمت در یک بازه مشخص از این سقف تا این کف نوسان داشته است.
🔹 این حرکت چگونه اتفاق افتاده؟
🔹 در اثر تراکنشهای مالی و معاملات بازار که باعث جابهجایی قیمت شدهاند.
در واقع، این موضوع بخشی از عملکرد نرمال بازار و اقتصاد است. برای تغییر قیمت، همیشه باید یک سری تراکنش و معاملات واقعی در بازار رخ دهد.
در بازار، قیمت به دلیل تراکنشهای مالی جابهجا میشود. یعنی وقتی معاملهای انجام شود، قیمت تغییر میکند. اما موضوع مهمی که باید در نظر بگیرید، بحث نقدینگی (Liquidity) است.
🔹 فرض کنید در نقطه ۱ یک گروه معاملهگر خرید (Buy) انجام دادهاند، چون فکر میکردند قیمت بالا میرود.
🔹 در نقطه ۲ یک گروه دیگر فروش (Sell) انجام دادهاند، چون فکر میکردند قیمت پایین میآید.
🔹 استاپلاس این افراد کجاست؟ معمولاً خریداران، استاپشان را کمی پایینتر از نقطه ورودشان میگذارند و فروشندگان هم استاپشان را بالای نقطه ورود تنظیم میکنند.
✅ نقش مارکتمیکر
مارکتمیکرها یا گردانندگان بازار همیشه در تلاشاند که پول را از معاملهگران کمتجربه یا احساسی بگیرند. بازار طوری طراحی شده که نقدینگی را از دست معاملهگران بگیرد. بنابراین، اگر بخواهد از دسته اول و دوم پول بگیرد، میتواند:
1️⃣ قیمت را بالا ببرد و استاپلاس خریداران را فعال کند.
2️⃣ سپس سرمایه را خارج کند یا معاملهای در جهت معکوس بگیرد.
3️⃣ قیمت را پایین بیاورد و استاپلاس فروشندگان را بزند.
🔹 به این فرآیند “گرفتن نقدینگی” یا Liquidity Grab / Sweep گفته میشود.
🔹 نقدینگی یعنی پولی که در قالب استاپلاسها در بازار وجود دارد.
📌 چرا نقدینگی مهم است؟
یک معاملهگر حرفهای از نقدینگی آگاه است و درک میکند که کجا نقدینگی مهمتر است. تفاوت یک تریدر حرفهای و یک آماتور در همین مسئله است.
✅ چگونه نقدینگی را شناسایی کنیم؟
نقدینگی معمولاً بالای سقفها و پایین کفها قرار دارد.
برای درک بهتر، فقط دانستن اینکه “همهجا نقدینگی هست” کافی نیست.
باید یاد بگیریم کدام نقاط نقدینگی اهمیت بیشتری دارند.
📌 نتیجهگیری:
زمانی که میگوییم “نقدینگی گرفته شد“ یعنی قیمت بالای یک سقف یا پایین یک کف نفوذ کرده است، نه فقط در همان سطح. شناخت این حرکات کمک میکند تا بهتر روند بازار را درک کنیم و فریب حرکات ساختگی را نخوریم.
در این بخش میخواهیم درباره FVG (Fair Value Gap) یا گپهای قیمتی صحبت کنیم. این یک مبحث خیلی مهم و پرکاربرد در تحلیل بازار است.
FVG چیست؟
FVG یک الگوی سه کندلی است. یعنی برای پیدا کردن آن، همیشه باید سه کندل پشت سر هم را بررسی کنیم.
✅ تشخیص FVG:
اگر کف کندل سوم با سقف کندل اول فاصله داشته باشد، این فاصله را FVG مینامیم.
همین حالت در روند نزولی هم وجود دارد، یعنی سقف کندل سوم از کف کندل اول فاصله داشته باشد.
رنگ کندلها مهم نیست، فقط این فاصله بین کندلها اهمیت دارد.
📌 کاربرد FVG در تحلیل بازار:
مارکتمیکرها معتقدند که قیمت باید دو بار از یک ناحیه عبور کند تا آن ناحیه از حالت “ناکارا“ (Inefficient) به حالت “کارا“ (Efficient) تبدیل شود.
🔹 یعنی اگر قیمت در یک کندل یک گپ ایجاد کند، در آینده احتمال زیادی دارد که دوباره به آن ناحیه برگردد و آن را پر کند.
🔹 وقتی این اتفاق بیفتد، یعنی بازار آن ناحیه را تأیید و به تعادل رسانده است.
وقتی قیمت از یک ناحیه حداقل دو بار عبور کند، آن ناحیه کارا (Efficient) محسوب میشود. اما اگر فقط یک بار از آن عبور کند، ناکارا (Inefficient) است و احتمال زیادی دارد که قیمت دوباره به آن ناحیه برگردد.
✅ مثال:
قیمت ابتدا از یک ناحیه عبور میکند.
سپس به همان ناحیه بازمیگردد (معمولاً با شدو یا یک کندل دیگر).
در نهایت، یک بار دیگر از آن عبور میکند و آن ناحیه را “کارا” میکند.
۲. اهمیت شناخت گپهای قیمتی (FVG)
گپهای قیمتی در نمودار اهمیت زیادی دارند، زیرا دو انگیزه اصلی حرکت قیمت در بازار اینها هستند:
1️⃣ گرفتن نقدینگی
2️⃣ پر کردن گپهای قیمتی (FVGs)
✔ اگر یک گپ روی چارت باقی بماند، احتمال زیادی وجود دارد که قیمت در آینده به آن ناحیه بازگردد تا گپ را پر کند.
۳. مثالهای عملی روی چارت
🔹 وقتی قیمت یک گپ باقی میگذارد، در آینده به آن برمیگردد و آن را پر میکند.
🔹 اگر گپ در مسیر یک روند قوی باشد، ممکن است قیمت فقط بخشی از آن را پر کند و ادامه دهد.
🔹 گپها بسته به محل تشکیلشان میتوانند باعث ادامه روند یا تغییر مسیر شوند.
۴. نکته مهم برای تریدرها
📌 اگر در چارت گپهای باز داشته باشیم، باید آنها را در تحلیلهای خود لحاظ کنیم، چون احتمال زیادی دارد که قیمت به آن ناحیهها برگردد و دوباره تستشان کند.
✅ در ویدیوهای بعدی، روشهای عملی استفاده از این گپها برای ورود به معاملات توضیح داده میشود.
۱. تعریف Inducement
📌 ایندوسمنت (Inducement) به حرکتهایی در بازار گفته میشود که تریدرهای ناآگاه را به ورود به معامله ترغیب میکند، اما مارکت میکرها از این حرکات برای جمعآوری نقدینگی استفاده میکنند.
✔ این حرکتها معمولاً پولبکها یا رنجهای قیمتی هستند که در تایمفریمهای پایینتر دیده میشوند.
✔ در تایم بالاتر یک پولبک ساده به نظر میرسد، اما در تایم پایینتر یک محدوده رنج یا اصلاح چند کندلی دیده میشود.
۲. نقش ایندوسمنت در بازار
✅ چرا ایندوسمنت مهم است؟
باعث میشود تریدرهای ناآگاه فکر کنند بازار در یک روند مشخص تثبیت شده است.
اما در واقع، مارکت میکرها در حال جمعآوری نقدینگی از استاپهای این تریدرها هستند.
سپس بازار جهت واقعی خود را مشخص میکند.
✅ مثال:
1️⃣ قیمت در یک روند صعودی یک پولبک میزند.
2️⃣ برخی تریدرها در این پولبک وارد سل میشوند، فکر میکنند روند تغییر کرده است.
3️⃣ بازار مجدداً صعود میکند، استاپ این تریدرها زده میشود.
4️⃣ سپس حرکت اصلی ادامه مییابد.
۳. ارتباط Inducement با مارکت استراکچر
📌 دو نوع حرکت اصلی در بازار داریم:
1️⃣ فاز اصلی (Impulse Move): حرکت سریع و قوی در جهت روند
2️⃣ فاز اصلاحی (Correction): حرکتی که بهعنوان پولبک یا اصلاح ظاهر میشود
✔ ایندوسمنت معمولاً در فاز اصلاحی دیده میشود و در تایم پایینتر بهصورت رنج یا کندلهای متوالی نمایان میشود.
✔ تفاوت یک تریدر حرفهای با آماتور در این است که بداند این اصلاحها واقعی هستند یا فقط برای جذب نقدینگی!
📌 ایندوسمنت چیست؟
ایندوسمنت به سطوحی در بازار گفته میشود که معاملهگران خرد را ترغیب به ورود به بازار میکند، اما در واقع برای جمعآوری نقدینگی توسط مارکت میکرها استفاده میشود. این سطوح معمولاً شامل کفهای پولبک در روند صعودی و سقفهای پولبک در روند نزولی هستند.
۱. مفهوم کلی ایندوسمنت
✔ در روند صعودی: کفهای پولبک در مسیر حرکت صعودی نقاط ایندوسمنت محسوب میشوند.
✔ در روند نزولی: سقفهای پولبک در مسیر نزولی، نقاط ایندوسمنت هستند.
✅ معاملهگران در این سطوح فکر میکنند قیمت ادامه مسیر میدهد، اما این سطوح فقط برای جذب نقدینگی هستند و ممکن است قبل از حرکت اصلی بازار شکسته شوند.
۲. تشخیص ایندوسمنت روی چارت
📍 روی لگ اصلی صعودی → کفهای پولبک ایندوسمنت هستند.
📍 روی لگ اصلی نزولی → سقفهای پولبک ایندوسمنت هستند.
🎯 مثال روی چارت EUR/USD در تایم ۱۵ دقیقهای (۳۰ ژانویه ۲۰۲۳)
1️⃣ ابتدا باید ساختار اصلی روند را شناسایی کنیم.
2️⃣ بررسی کنیم که در چه نقاطی کفهای پولبک در روند صعودی یا سقفهای پولبک در روند نزولی تشکیل شدهاند.
3️⃣ این نقاط به عنوان ایندوسمنت در نظر گرفته میشوند، جایی که نقدینگی زیادی وجود دارد و احتمال لیکوئید شدن معاملهگران پیش از حرکت اصلی زیاد است.
۳. اهمیت ایندوسمنت در استراتژی معاملاتی
📌 چرا باید ایندوسمنت را بشناسیم؟
✅ این نواحی جایی هستند که بسیاری از معاملهگران خرد در دام میافتند.
✅ اگر بدانیم قیمت به این نواحی جذب میشود، میتوانیم معاملات خود را بهینه کنیم.
✅ به جای اینکه فریب این نواحی را بخوریم، میتوانیم منتظر باشیم تا قیمت این نقدینگی را جمع کند و سپس در جهت درست وارد معامله شویم.
📌 نکته کلیدی:
🔹 ایندوسمنت همیشه قبل از یک حرکت قویتر در جهت اصلی روند اتفاق میافتد.
🔹 معاملهگران حرفهای منتظر لیکوئید شدن معاملهگران خرد در این نواحی میمانند و سپس وارد پوزیشن میشوند.
💡 پیشنهاد: برای درک بهتر، روی چارت EUR/USD (۱۵ دقیقهای، ۳۰ ژانویه ۲۰۲۳) این سطوح را پیدا کنید و بررسی کنید که چگونه قیمت به آنها واکنش نشان داده است.
نکات تکمیلی درباره ساختار بازار و Inducement (ایندوسمنت)
🔹 ساختار بازار (Market Structure) و ایندوسمنت را نمیتوان بهتنهایی بررسی کرد. برخی مفاهیم مانند سشنها (Sessions)، نقاط کلیدی، و روانشناسی نقدینگی نیاز به توضیح جداگانه دارند که در ویدیوهای بعدی به آن پرداخته میشود.
🔹 چرا سقف یا کف سشن آسیا را بهعنوان سقف ساختار در نظر نمیگیرم؟
✅ دلیل آن به ماهیت نقدینگی در سشنهای معاملاتی برمیگردد که بعداً در اپیزودهای بعدی توضیح داده خواهد شد. بنابراین، تفاوت برداشت از ساختار ۱۵ دقیقهای نباید باعث نگرانی شود.
چطور ایندوسمنت را روی چارت مشخص کنیم؟
📌 ۱. پیدا کردن لگ اصلی (Main Leg) در ساختار
🔹 ابتدا روند کلی را مشخص میکنیم (مثلاً روند صعودی یا نزولی).
🔹 آخرین کف مهم و آخرین سقف مهم را مشخص میکنیم.
🔹 فاصله این دو نقطه را بهعنوان لگ اصلی در نظر میگیریم.
📌 ۲. مشخص کردن ایندوسمنتها (Inducement Levels)
🔹 کفهای پولبک در روند صعودی → ایندوسمنتهای ما هستند.
🔹 سقفهای پولبک در روند نزولی → ایندوسمنتهای ما هستند.
🔹 میتوان این سطوح را روی چارت با X، دلار ($) یا هر علامتی مشخص کرد.
✅ مثال عملی روی چارت EUR/USD (تایم ۱۵ دقیقهای، ۳۰ ژانویه ۲۰۲۳)
🔹 ابتدا ساختار ۱۵ دقیقهای مشخص میشود.
🔹 پولبکها روی لگ اصلی پیدا شده و سطوح ایندوسمنت روی چارت علامتگذاری میشوند.
چرا ۵۰ درصد فاصله سقف و کف مهم است؟
🔹 یکی از ابزارهایی که برای تحلیل بهتر استفاده میشود، مشخص کردن ۵۰٪ فاصله بین سقف و کف لگ اصلی است.
🔹 این سطح معمولاً منطقه مهمی برای تصمیمگیری قیمت محسوب میشود و محل مناسبی برای بررسی شکستهای جعلی (Fakeouts) و نقاط نقدینگی است.
📌 نکته مهم:
✔ ساختار، ایندوسمنت و نقدینگی را باید در کنار هم تحلیل کرد.
✔ بعداً با بررسی سشنهای معاملاتی، مفهوم ایندوسمنت را بهتر درک خواهیم کرد.
✔ منتظر آپدیتها باشید تا مفاهیم تکمیلی بررسی شود.
تحلیل ساختار داخلی و مفهوم ایندوسمنت در بازار
🔹 ساختار داخلی و لگهای اصلی
در این توضیحات، به لگهای داخلی اشاره میشود که در واقع نقاط کوچکی در روندهای بزرگتر هستند. این لگهای داخلی معمولا در تایمفریمهای کوچکتر (مثلاً ۵ دقیقه) ظاهر میشوند و میتوانند سیگنالهای جدیدی برای تحلیل حرکت بازار فراهم کنند.
پولبکها در این لگهای داخلی میتوانند به عنوان ایندوسمنتها در نظر گرفته شوند. اینها نقاطی هستند که بازار بعد از رسیدن به آنها ممکن است دوباره حرکت اصلی را از سر بگیرد.
🔹 پولبک و حرکت اصلاحی
در اینجا، پولبکها بهعنوان قسمتی از یک لگ داخلی در نظر گرفته میشوند که به طور کلی از دیدگاه بازار، اصلاح روند اصلی هستند. بهعبارت دیگر، وقتی که بازار به یک نقطه پایینتر میرسد و سپس دوباره شروع به حرکت صعودی میکند، این حرکت پولبک نامیده میشود.
پولبکها میتوانند نقاط نقدینگی در نظر گرفته شوند، که وقتی از آنها عبور میکنیم، ممکن است روند جدیدی آغاز شود.
🔹 نقدینگی و اهمیت آن در تحلیل
نقدینگی در بازار، بهخصوص در سطوح تاریخی (کفها و سقفهای قدیمی)، اهمیت زیادی دارد. تحلیلگران برای شناسایی این سطوح، از ابزارهای مختلف استفاده میکنند. در اینجا، هدف پیدا کردن نقاطی است که در آنها نقدینگی جمع شده و احتمالاً حرکت جدیدی آغاز خواهد شد.
در این مثالها، حرکت بازار ممکن است با ریزش همراه شود، که در این صورت، شانس دستیابی به نقدینگی پایینتر وجود دارد. این حرکت ممکن است در تاریخهای خاصی مثل سهشنبه یا چهارشنبه صورت گیرد.
جریان سفارشات (Order Flow) و تأثیر آن بر تحلیل بازار
🔹 جریان سفارشات (Order Flow)، که بهعنوان جریان سفارشات سازمانی یا Institutional Order Flow نیز شناخته میشود، یکی از مفاهیم مهم در تحلیل بازار است.
وقتی که در فاز اصلاحی بازار به نقطهای میرسد که روند اصلی دوباره آغاز میشود، این نقطه بهعنوان نقطه تایید فاز اصلی شناخته میشود. پس از تکمیل فاز اصلاحی، بازار وارد یک فاز اصلی جدید میشود و ممکن است سقف جدیدی ایجاد کند.
🔹 نقطهی تکمیل فاز اصلاحی
نقطهای که فاز اصلاحی تمام میشود، برای تحلیلگر بسیار مهم است، زیرا این نقطه نشاندهنده شروع تجدید روند اصلی است.
در این مواقع، جریان سفارشات سازمانی و تحلیل نقدینگی میتواند بهعنوان راهی برای شناسایی نقاط ورود یا خروج از بازار استفاده شود.
نکات کلیدی برای ادامه تحلیلها:
لگهای داخلی در تایمفریمهای پایینتر (مثلاً ۵ دقیقه) میتوانند سیگنالهای ایندوسمنت را نشان دهند.
نقدینگی و جریان سفارشات در تحلیل روند اصلی و اصلاحی اهمیت زیادی دارند.
پولبکها بهعنوان نقاطی که میتوانند روند را تغییر دهند، باید دقت بیشتری به آنها داشت.
با این اطلاعات، میتوان تحلیلهای دقیقتری در بازارهای مالی داشت
در این بخش، شما به تحلیل اوردر فلو (Order Flow) و نحوه استفاده از آن در تحلیل بازار پرداختهاید. نکات کلیدی که مطرح شده، عبارتند از:
-1 پایان فاز اصلاحی و شروع فاز اصلی
وقتی که بازار از سقف قبلی عبور میکند و با بدن کندل آن را تایید میکند (نه با کندل اینگالف برعکس)، فاز اصلاحی به پایان میرسد و بازار وارد فاز اصلی میشود.
این نکته برای تشخیص شروع روند اصلی بسیار مهم است، زیرا تا زمانی که این عبور تایید نشده باشد، بازار ممکن است همچنان در فاز اصلاحی باقی بماند.
-2شناخت و استفاده از رنجها (Range) و اوردر فلو
وقتی که بازار از یک ناحیه اصلاحی عبور کرده و وارد یک رنج میشود، این رنج میتواند بهعنوان اوردر فلو در نظر گرفته شود.
در واقع، این ناحیههای رنج، ممکن است مناطق نقدینگی باشند که قیمت به آنها برمیگردد و از آنجا روند اصلی ادامه پیدا میکند.
بنابراین، وقتی قیمت به این نواحی برگشت میکند، احتمال دارد که روند ادامه یابد. این نواحی را باید بهعنوان منطقه اوردر فلو در نظر گرفت.
-3 چالشهای استفاده از اوردر فلو در نواحی بزرگ
زمانی که با نواحی بزرگ روبهرو هستیم، استفاده از آنها برای ورود به بازار چالشبرانگیز است. برای اینکه بتوان از این نواحی بهطور مؤثر استفاده کرد، نیاز به مدیریت ریسک و اهداف ریوارد/ریسک مناسب داریم.
در اینجا، گفته شده که برخی از معاملهگران ممکن است با هدفهای ریوارد یک به یک وارد بازار شوند، اما این کار نیاز به دقت بالا دارد.
-4استفاده از اوردر فلو در تایمفریمهای مختلف
در این بحث، اهمیت تایمفریمها و اینکه چگونه در هر تایمفریم میتوان از اوردر فلو استفاده کرد، مطرح شده است. برای مثال، در تایمفریم ۱۵ دقیقه، بعد از شکست ساختار، ناحیهای که به آن واکنش داده میشود، بهعنوان اوردر فلو در نظر گرفته میشود.
-5 پیشبینی واکنشها و ادامه روند
یکی از نکات کلیدی این است که اگر قیمت به ناحیه اوردر فلو بازگردد، احتمالاً روند اصلی ادامه پیدا خواهد کرد. این تحلیلها بهویژه زمانی که ساختار بازار را بهدرستی شناسایی کردهاید، میتواند سیگنالهای مفیدی برای ورود و خروج از بازار ارائه دهد.